مامان
من به عقیده ی خودم مامانی هستم با حس عذاب وجدان فوق العاده قوی. کافیست یک بار وقتی حنانه دارد خرابکاری! می کند کمی با صدای بلندتر از حد معمول او را از آن کار منع کنم، آن وقت عذاب وجدان تا شب ولم نمی کند و این خیلی بد است. نه تنها برای خودم، بلکه برای حنانه هم. من کلا مادر ملایمی هستم! حتی اگر صبح دندانهای دو سه تا بچه ی کاملا غیر همکار را پالپکتومی کرده باشم و آن دو سه بچه در تمام طول کار درست نزدیک گوشم جیغ های بنفش کشیده باشند، باز هم ظهر که به خانه برمی گردم و حنانه هوس می کند موهایم را بکشد، سعی می کنم ولوم صدایم را در حد پایین نگه دارم. ولی همه ی مادر ها حتی صبورترین و ملایم ترینشان هم لحظاتی را تجربه می کنند که خستگی، رمقی برایشان نمی ...
نویسنده :
مادر و پدر
13:43