حنانه حنانه ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

برای دخترم

حضرت قاسم (ع)

1391/9/1 0:36
نویسنده : مادر و پدر
187 بازدید
اشتراک گذاری

نمی دانم در این بزرگوار چه رازی نهفته است ، پارسال هم مرا درگیر خودش کرده بود و امسال هم ،در این هیاهو دستم را گرفت ... نمی دانم شاید میداند که چقدر پدرشان را دوست دارم ،که حتی محرم و بیرق حسین (ع) هم مرا یاد حسن(ع) می اندازد...ولی در این عزا و مراسم ها از چیز دیگری ناراحتم ، نکند سینه زنی الانمان مثل امضائ نامه کوفیان باشد ، نکند تنها بهره ی ما از این مراسم فقط همان سینه زنیش باشد و از اصل ماجرا غافل شویم ، نکند حواسمان نباشد که در کربلای امروز کجاییم ، در برابر امام زمانمان کجاییم ، در برابر رهبرمان ........... کوفیان از ما هم آنقدر دور نیستند که فکر می کنیم ... خودم را با سلیمان صرد خزایی و یزید بن انس و باقی بزرگانشان مقایسه نمی کنم که حتی با مردم عادی هم مقایسه سخت است ، همین کوفیان در زمان خود تنها قومی بودند که حداقل امامشان را خواستند که بیاید ، حداقلش را خواستند باقی اقوام که همین را هم نخواستند !!!! بگذریم که چه شد که سرانجامشان این شد ولی آنها تافته جدا بافته ای نبودند ، برای این خلق نشده بودند که الان ببینیم و بگوییم عجب آدمان پستی ! آنها هم معمولی بودند مثل ما ، و شاید اصلا مشکلشان همین معمولی بودنشان بود ، شاید کسی که امامش را می خواهد باید خودش را اول آماده کند ، همینطوری نمی شود. 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آسمونی
2 آذر 91 12:59
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد... مادری گفت "حسین جان" همه را بخشیدند... این شبها ما رو از دعای خبرتون قراموش نکنید...به رسم همدلی و همسایگی
مسافر
7 آذر 91 9:16
زیبا گفتی...آنها هم معمولی بودند مثل ما.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای دخترم می باشد