حنانه حنانه ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

برای دخترم

حنانه (1)

1392/7/20 23:25
نویسنده : مادر و پدر
575 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقت بود می خواستم راجع به این موضوع برایت بنویسم ، از همان هایی که شاید به درد چند سال بعدت بخورد(البته طی دو اپیزود و بیشتر قسمت دومش ) ..... نام گذاری شما یک پروسه چند ماهه بود از چند ماه قبل از تولد تا حدودا یک هفته بعد از تولد که تمام اعضا خانواده ها رو مشغول خودش کرده بود تا اینکه  سپردیمش به خدا و بهترین هم شد ، خدا رو شکر . ماجرا از این قرار بود که همه تو این چند ماه اسامی خودشون رو پیشنهاد می دادن، از شکوفه باجی گرفته تا عسل دایی و طهورای باباسی و................ تا این که تقریبا یک هفته بعد از تولدت بود که مراسم "اسم انتخابون" گذاشتیم و مایی(مادر پدر) و باباسی(بابای پدر) و عپو سدی(عمو سعید) و عمه( عمه ! البته تلفظش متفاوته) و مادر(مادر مادر) و مامانی(مادربزرگ پدر) به همراه من و مامان قرار شد اسمتون رو انتخاب کنیم ، از بین تمامی اسامی که خوشمون اومده بود و پیشنهاد شده بود نهایتا سه تا اسم انتخاب کردیم ، "طهورا" ،" زینب" و" حنانه" . ( جالبه میون اون همه اسم که حتی خیلی از اون ها یادم نیست اما اولین باری که مامان این اسم رو گفت دقیقا یادمه کی کجا و چگونه بود!!!! ،  با اینکه قبلش از یه مسله تو دانشکده  ناراحت بودم ولی تا مامانت اینو گفت کلا حال و احوالم متحول و مسرور شد!!!! ) ولی نهایتا به احترام نظر همه این 3 اسم رو که مورد اتفاق بود و ما هم دوست داشتیم  رو نوشتیم و  قرار شد از بین اونها یکی رو انتخاب کنیم ، من و مامان هم  تصمیم گرفتیم اسامی رو بزاریم داخل قران و اسم شما رو هم بسپریم به خدا ، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ، و باباسی هم با رعایت آداب و مقدمات و ......اسم شما رو از داخل قران دراورد و از اونجا بود که شما رو "حنانه" صدا کردیم .........

پ.ن: 1-یه عذرخواهی بدهکاریم به همه دوستانی که به ما سر زدند ولی ما خونه نبودیم چند وقتی!!!! دیگه از یه مادر رزیدنت سال دو و یه پدر سرباز و مطروح (کسی در حال گذراندن طرح است!) همین میشه ، شرمنده. ولی ما هم به دوستان سر میزدیم اما به قول معروف به صورت خاموش

- راستی حنانه خانوم فیلم مراسم هم موجوده ، یادم بنداز اگر از گزند حوادث جان سالم به در برده بود نشونت بدم ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان طهورا عسلی
18 مهر 92 12:13
چقدر شیک و مجلسی

اوو ، بله

مامان تسنیم
20 مهر 92 8:45
اتفاقا یکی از اسامی پیشنهادی دخملی ماهم حنانه بود...
مامان محمدمهدی
20 مهر 92 8:46
سلام
اولش که یادداشتتو دیدم میخواستم بنویسم چه عجب چه عجب اما بعد آخرشو که خوندم دلم سوخت.انشاءالله که موفق باشید و سرباز و طرح جناب همسر به خوبی و سلامتی تموم شه و شما خیلی اذیت نشید.


سلام ، آقا پسر گل چطوره ؟ ممنون که دعوامون نکردین
مامان محمدمهدی
20 مهر 92 8:48
ها یادم رفت بگم اصل کاریرو.داستان اسم انتخاب کردن ما هم شبیه شما بود با این تفاوت که این من و پدر محمدمهدی بودیم که بین سه تا اسم علی و مهدیار و محمدمهدی گیر کرده بودیم و خانواده هیچ پیشنهادی نداشتن لذا سپردیمش به خدا و قران و محمدمهدی از توش بیرون اومد!

خب پس به تفاهماتمون یکی دیگه هم اضافه شد!!!!

آسمان
29 مهر 92 14:06
سلام خانووووم
خوبین؟
عذر زحمتها
عجب سیری داشته انتخاب اسم حنانه بانو
از طرف ما ببوسیدش


سلام عزیزم. شما خوبین؟ کوچولوی دوست داشتنیتون خوبه؟ چه زحمتی، رحمت بودین. فندق خاله رو ببوسید
الهام مامان اوینا
8 آبان 92 16:32
نامدار باشن الهی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای دخترم می باشد