تاب تاب عباسی
می گوید"مامان حسودی نکن" می گویم: "چشم مامان جان"
می گوید"مامان بیشین" "مامان پاشو" "مامان پماد نزن" "مامان بغل" می گویم: "چشم مامان جان"
این روزها که حنانه خانوم با سرعت فوق العاده ای در حال یادگرفتن کلمات و درست کردن جملات جدید است، ما هم بیشتر از قبل در حال تمرین "چشم" گفتن و اطاعت کردن از اوامر ایشان هستیم!
عاشق زرشک های توی یخچال مادر است و هر روز حسابی از خودش پذیرایی می کند! به زرشک هم می گوید"شیگا". حالا کجای این دو کلمه به هم شبیه است نمی دانم
شب ها هم چنان دوست دارد لالایی های شبکه پویا را تماشا کند و وقتی تمام می شود بغض می کند!
عاشق کرم زدن به دست و پایش است و اگر کرم دم دستش باشد همه جا را آباد می کند!
شب ها دوست دارد دستم را بگیرد و بخوابد، می گوید "دستی مامان" یعنی مامان دستت را بده
چند شب پیش توی خواب می خواند" تاب تاب عباسی، خدا منو نندازی"!
دختر شیرین زبان که در خانه داشته باشی می فهمی زندگی زیباست با تمام سختی هایش ...