امید
اولین شب قدر زندگی ات را تجربه کردی حنانه جانم، سال پیش هم شبهای قدر را رفتیم مسجد دانشگاه. یادت هست؟ سال پیش مدام نگران بودم نکند شلوغی و جمعیت زیاد باعث شود آسیبی به تو وارد شود. امسال که در بغلم بودی هم نگران بودم نکند صدای جمعیت خواب آرامت را آشفته کند. ولی تو آرام خوابیدی در آغوشم. امسال تنها نبودم، تو در آغوشم بودی و من امیدوار بودم به آمرزش، امیدوارتر از تمام عمرم. آخر می دانستم شب قدر که فرا می رسد، خدا از بین تمام بنده هایش، به مادرها یک جور دیگری نگاه می کند... آخر گفته اند شب قدر یعنی فاطمه(س)، و فاطمه(س) مادر بود...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی