حنانه حنانه ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

برای دخترم

مهمانی

1391/5/28 13:36
نویسنده : مادر و پدر
229 بازدید
اشتراک گذاری

روسری سیلک جای خودش را داده به روسری نخی. لکه های شیر خشک شده روی چادر مشکی همیشه تمیزت عجیب توی چشم است. سعی می کنی هم زمان که کوچولویت را روی یک دستت خوابانده ای، تا هنوز بیدار نشده قاشق های غذا را تند و تند توی دهانت بچپانی! در این بین نگاهی می اندازی به صورتش و می بینی چشمانش باز باز است! باید خودت را برای مبارزه ای جدید آماده کنی! کم کم کوچولویت شروع می کند به آواز خواندن. بلندش می کنی و می نشانی اش روی پاهایت. ناگهان با یک حرکت غافلگیرانه دست می کند توی بشقاب سالادت و این بار لکه های سس و گوجه است که می نشیند روی مانتوی رنگ روشنت. تند تند دستهای کوچولوی آغشته به سالادش را پاک می کنی. این بار نوبت لیوانت است که نقش بر زمین شود. از اینکه لیوانت خالی بوده کلی خوشحال می شوی. سعی می کنی خیلی خونسرد بقیه ی غذایت را با آرامش بخوری و هم زمان چادرت را صاف و صوف کنی تا روسری کج و کوله شده ات خیلی توی ذوق نزند! کوچولویت گویا این بار تقاضای شیر دارد. دکمه ی مانتویت طی عملیات فوق سری شیر دادن در جمع، کنده می شود و مجبوری بقیه ی مراسم مهمانی افطاری را بی دکمه سر کنی. هر از گاهی حوصله اش زیر چادر سر می رود و دلش می خواهد سرش را بیرون بیاورد و ببیند دور و برش چه می گذرد. مثل اینکه خوابش گرفته است. پستانکش را می گذاری توی دهانش. شوتش می کند روی زمین و از این کارش بسی شادمان می شود و لبخند می زند! مهمانی دارد تمام می شود.... یک مهمانی مادرانه... و تو خوشحالی از این که در این مهمانی هم همه چیز به خیر گذشت! ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامی امیرحسین
28 مرداد 91 15:03
چه پر استرس و پر هیجان... خوبه از بابایی هم کمک بگیریم.


گاهی بابایی در دسترس نیستند، مثلا در مهمانی هایی که آقایون و خانومها جدا هستند.
مامان تسنیم
31 مرداد 91 16:49
واااااااااای حرف دلم را نوشته بودی...حالا که دیگه تسنیم یاد گرفته هرچی میخواد چنگ بزنه واقعا بیرون رفتن باهاش جالبه تو حرم که مفاتیح و قران های تو دستمون را باید کلی جلوتر از صورتمون میگرفتیم یه وقت خانوم پارشون نکنه
ما (من و گاهی بابا)
3 شهریور 91 8:15
فعلا این حرفها برای من مثل یک حادثه ی دور از ذهن میمونه ، و احتمالا تا چند وقت دیگه وجدانش می کنم !


خیلی زودتر از چیزی که فکر می کنین این وقایع را تجربه می کنید انشاا...
مسافر
31 فروردین 92 15:19
سلام بانو این مطلب شما رو در سایت مادر بانو قرار دادیم . خوشحال میشیم مطالب خودتون رو برای سایت مادربانو بفرستین د رپناه خدا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به برای دخترم می باشد