سلام دختر گل مامانی، بی صبرانه منتظرتیم عزیزم.شما امروز وارد هفته ی سی ام آفرینشت شدی دخترم،چند روز پیش که مامانی اینا از تبریز اومده بودن خونمون با مامانی رفتیم سونوگرافی.یه دختر کوچولوی نازو توی دلم دیدم.باور کردنی نبود برام.انشالا خودت یه روز مادر میشی کوچولوی من.اونوقت حس الان منو درک میکنی.سی دی سونوگرافی رو برای بابایی گرفتم.بابایی کلی صورت شما رو توی تصویر سونو تفسیر کرد و ذوق کرد.هنوز نیومده همه رو عاشق خودت کردی دخترکم.دو سه روزی هست خیلی تکونای محکمی میخوری توی دلم.سر کلاسم که نشستم بعضی وقتا اینقدر تکون میخوری که نگو.کلی خنده م میگیره عزیزم.از الان حس میکنم وقتی این دو ماه باقیمونده تموم بشه دلم چقدر برای تکون خوردنات و این روزای ...